Samstag, 8. September 2012

تشنگی


تا آب شب سیاه و سفید
یک کودک در گرم گودال دست من
آن می تواند اعتبار مادر تاریک فرار
می زند در پنجره صبح عجیب و غریب
بیدار با دست توخالی در خواب
تنهایی یخ از طریق پنجره
در امتداد دیوار سفید لخت
مت شکسته خورشید تخلیه احساسات من
زمزمه های اشتیاق از دریای آبی
امید تشنگی عشق از یک روح جوان

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen